از مجموعه شعر معاصر(هوای تازه)
مجموعهشعر عاشقانهی «ما همیشه سه نفر بودیم» از مجتبی مرادی/ تیراژ 1000 نسخه/ چاپ نخست/ 84 ص/ 8000 تومان/
این مجموعهشعر عاشقانه که شامل 64 شعر سپید کوتاه و بلند است، با زبانی ساده و بیانی لطیف، عشق، زن و عشق به زن را میستاید. تمام اشعار در فضای یکسانی سروده شدهاند که از عشق سرشار است؛ شعرهای این دفتر، لبریز از نور و امیدند و برخلاف بسیاری از شعرهای عاشقانه معاصر، فضای سرد، تاریک و مأیوسی ندارند و این یکی از ویژگیهای تمایزبخش این مجموعه با بیشتر اشعار عاشقانهی معاصر است. نمونههایی از این کتاب را با هم میخوانیم:
1.
هیچ وقت تنهایمان نگذاشت
ما همیشه سه نفر بودیم:
تو
من
و نبودنت.
2.
تقویمها
چه میفهمند از زمان؟
تقویمها فقط هفت روز هفته را میفهمند
و اصلا نمیدانند
از سهشنبه
تا چهارشنبه
چندهزار سال است.
3.
لبخند را
زنها کشف کردند،
اولبار
آنها به خوشبویی گلها پی بردند،
برای مردان خسته از شکار
آبتنی و عطر را،
پیش از زنان
خانهای نبود
آتش را مردها پیدا کردند
گرما را زنان،
وقتی مردها گوشت گاز میزدند
زنها گندم را کشف کردند
نان را زنها در سفرهی مردها گذاشتند
دوستتدارم را
بوسه را
بهشت را
زنها اختراع کردند.
علاقمندان میتوانند این مجموعه را از کتابفروشیهای زیر تهیه کنند:
- کتابسرای فصل پنجم: خیابان انقلاب، روبهروی درب اصلی دانشگاه تهران، پاساژ فروزنده، طبقة منفی 1، پلاک 224، کتابسرای فصل پنجم.
- انتشارات جاویدان: خیابان انقلاب، مقابل دانشگاه تهران، پلاک1294، انتشارات جاویدان.
- انتشارات کتاب فانوس: خیابان انقلاب، روبهروی دانشگاه تهران، پاساژ فروزنده، طبقة منفی دو، واحد صدوشش.
- انتشارات اریش: میدان انقلاب اسلامی، خیابان کارگر شمالی، نرسیده به خیابان نصرت، کوچة طباطبایی، پلاک 3.
شماره تماس: 66903813-021
-@arishpub : Telegram
بخشی از گفتوگو با «مجتبی مرادی»؛ سرایندة مجموعهشعر «ما همیشه سه نفر بودیم»:
«یا نور»
کتاب «ما همیشه سه نفر بودیم»، گونهای مهربانی و مهرآمیزی و مهرآموزی است که از جان آدمی شیفته برخاسته و برای نشستن در جان دیگری راهی جز نوشتن نیافته است. ستایش هستی است و مست شدن از معنای عمیق هستی که چون زنی در آینه پدیدار میگردد و اگر زن نبود، آفرینش را آفرینبادی هم نبود.
تمرین سجده کردن است در پیشگاه مادرانمان و تعظیم کردن پیش روی دلبرانمان. پیغامی است که به صلح و صلاح و مصلحت میخواند و پرچمداران ناز و نوازش و آرامش زنانند و زنان جمله جانند.
این کتاب زوری برای درخشیدن در پهنهی ادب پارسی ندارد. نوری عاریتی است که از خورشید زن گرفته شده و قطره را میل پیوستن به دریاست. این کتاب «امید» است برای خَلق و خُلق. خَلق عطر روحافزا در جایی که آدمیان به بویهای نامطبوع خوگرفتهاند. خَلق پیراهنی از نور که نور، رنگ عشق است. خَلق چشمهایی که به عشق مینگرند و دلهایی که در عشق غوطهورند. برآمدن گلهای اخلاق درود و نور و شادمانی و بوسه و آغوش، مادران و همسرانمان را.