چهارشنبه, 28 مهر 1395 ساعت 14:00

دغدغه های پیوند اقتصاد و فرهنگ

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
پایگاه خبری خبرآنلاین در یادداشتی نوشت: بر کسی از اهل فرهنگ و اندیشه پوشیده نیست که فضای فرهنگی ایران امروز تناسبی با استحقاق و ظرفیت های موجود این سرزمین گران قدر و سرگذشت و سرنوشت پرمایه آن ندارد.
در ادامه این یادداشت به قلم سیدصادق خرازی می خوانیم: وظیفه خطیر همه فرهنگدوستان است که راههای غنی تر ساختن فضا را بیابند و بازنمایند. کاوشـهـای ما باید از سر آگاهی به اکنون، معرفت به گذشته و بصیرت به آینده باشد.
در دهه 80 جامعه بین المللی به این مساله توجه کرد که در قرن بیستم، بشر چنان اولویت را به اقتصاد داد که از فرهنگ غافل شد و نتایج این غفلت خودش را در صحنه مشکلات نشان می داد. سازمان ملل در مصوبه ای در 1988 به خاویر پرز دوکوئیلار ماموریت داد تا کمسیونی تشکیل بدهد تا نقش فرهنگ را در توسعه مورد مطالعه قرار دهد. ده سال برای این کار مهلت گذاشتند. حاصل کار در 1998 در کنفرانس جهانی فرهنگ و توسعه در استکهلم که از طرف یونسکو برگزار شد مورد بررسی قرار گرفت و گزارشی که حاصل دهسال مطالعه بود نشان داد که 'توسعه' منهای 'فرهنگ' عقیم است و پایدار نیست.
مهم ترین اقتصاد جهان در سال 2020 میلادی را اقتصاد فرهنگی یعنی اقتصاد توریسم و اقتصاد فرهنگ وهنر و توسعه وسیع و همه جانبه موزه ها وکتابخانه ها بصورت عینی و مجازی خواهد بود این اقتصاد از اقتصاد انرژی به عنوان یکی از مهم ترین اقتصادهای جهان و کشورها، فراتر و بالاتر است. امروز این دو حوزه در حال رقابت با یکدیگر هستند، توان عظیم گردشگری و میراث فرهنگی و ظرفیت سازی ما در آینده ی زندگی انسان و جهان باید در این حوزه مورد توجه واقعی قرار گیرد
آنچه اکنون در بسیاری از نهاد های مالی و پولی مثل بانک جهانی صندوق بین اللمللی پول بانک توسعه اسلامی و نهادهای فرهنکی سازمان توریسم جهانی آیسسکو و یونسکو دنبال می شود، تحول عمیق و ژرف نسبت به برنامه ریزی برای زیربناهای میراث فرهنگی و تأثیر آن تحولات در بستر میراث فرهنگی است که در نهایت متجلی در فرآورده ای به نام اقتصاد یا صنعت توریسم و تولیدات عظیم فرهنگی خواهد بود
بسیاری از مفاهیمی که تحت عنوان پیشرفت از قرن نوزدهم جا افتاد و در قرن بیستم شتاب گرفت، عنصر فرهنگ را مورد غفلت قرار داد. وقتی در پایان قرن بیستم مشکلات جوامع بشری حاد شد تازه متفکران متوجه آثار این غفلتها شدند. در سالهای آغازین قرن بیست و یکم می بینیم که جامعه بین المللی دارد نسبت به این غفلت تاریخی خودش در دوران مدرن عکس العمل نشان می دهد و تلاش می کند بجنبد و جبران کند. سال 2000 را سازمان ملل سال 'فرهنگ صلح' نامید. سال 2001 را سال جهانی گفتگوی تمدنها نامید. چند کنوانسیون و اعلامیه جهانی مورد بحث و اجماع بین المللی قرار گرفت که همه نشان دهندة یک آگاهی عمومی و احساس ضرورت از طرف وجدان عمومی بشر است.
یکی از نارسایی های فرهنگی این زمانه، هم در میان ما و هم خارج از کشور، غلبه تبلیغات است بر تحقیقات. این بیماری دامنگیـر و ویرانگـر اسباب بسیاری دارد، و البته با شتـابزدگی و سطحی نگری که اغلب تحت لوای جهانی شدن مطرح می گردد همگام و همپایه است. اینکه 'شهرت' (celebrity) جای 'شرف' (honor) را بگیرد، و آوازه برخی معروفین آوای اندیشه ورزان و دانش پیشگان را تحت الشعاع قرار دهد، مصیبت فرهنگی بزرگی است، و مانع ژرفا یافتن و غنی شدن کار فرهنگی به شمار می رود.
در همه مجامع فرهنگی این اعتقاد به وجود آمده بود که گرچه مقوله جهانی شدن یک واقعیت است اما با فرهنگ می توانیم آنرا مدیریت و مهار کنیم.
فرهنگ ذاتا موجودی تاریخی است و ارزش تاثیر ملتهای تاریخی و نقش آنها از بقیه متمایز است. یک بحث عمدة دیگر بحث کلی 'حل منازعات' است (CONFLICT RESOLUTION) . حدود یک قرن قدرتها فکر می کردند که از راه اقتصاد یا مهارت ها و معاهدات سیاسی می توانند بحرانها را مهار کنند ولی تجربه نشان داد که بدون توجه به فرهنگ نمی توان بر آنها غلبه کرد. دین سازنده بخش مهمی و یا مهمترین و نیرومندتریت بخش فرهنگ در جوامع بوده است. اکنون در بسیاری از مراکز دانشگاهی موضوعاتی از قبیل 'نقش فرهنگ دینی در حل منازعات' دارد حالت مطالعه آکادمیک بخود می گیرد. دوره های فوق لیسانس برای آن تدوین می شود. امثال خانم آلبرایت هم در این موضوع کتاب می نویسند. و مقالات فراوان دیگر. صحبت از درستی یا نادرستی راهبرد آنها نمی کنم. بلکه صحبت از پدید آمدن شان نزول این مباحث است.
در همین سالهای اول قرن بیست و یکم بود که تلاش شد که موضوع اخلاق و مبانی فرهنگی آن در نهادهای مهم فرهنگی بین المللی تقویت شود. روز جهانی فلسفه تاسیس شد. هر سال حدود یک هفته در ماه نوامبر این بحث در یونسکو مطرح می شود. جایزه جهانی اخلاق در علم را بنام ابن سینا به پیشنهاد ایران تاسیس شود.
اگر خوب نگاه کنیم می فهمیم که بحران های بزرگ آینده بشر، مثل بحران محیط زیست، بحران آب و امثال آن ، همگی ما را به یک دورة حد اقل صد ساله از کنار نهادن مقوله فرهنگ از روند توسعه و قربانی کردن آن در پای اقتصاد و تکنولوژی یاد آوری می کنند. نگاه کنیم به اسناد و مقالات و حرکتی که منجر به پیمان کیوتو در 1997 در مورد گازهای گلخانه ای شد. چقدر خلاء توجه به فرهنگ را به ما گوشزد می کنند.
اگر این مقدمات را بپذیریم می توانیم درک کنیم ارزش و قدرت استراتژیک ملتهائی را که تاریخ و فرهنگ آنها شناسنامه و مشروعیت تاریخی دارند. این فقط یک فانتزی و یا عطش نوستالژیک نیست که ما را به ارزش تاریخ فرهنگ خودمان یادآوری می کند. نه. برای زندگی امروز و ورود در سطح جهانی در حل بحرانهای خودمان و همه جهان، این پیشینه یک سرمایه است. بحران هویت که بر اساس نظر مطرح در مجامع فرهنگی مشکل ساز شده است وقتی پدید می آید که تجربه ای از تاریخ چگونگی و عدم توجه به ان مسله افرین می شود.
تعدّد شگفت انگیز وبلاگ ها، و بسط معتنابه سایتهای اینترنتی به زبان فارسی بی شک تحول مهمی بوده که در دهه اخیر وقوع یافته است. بالا رفتن عناوین کتابها و نشریات ادواری نیز از شاخصهای مثبت و معنیدار رشد باسوادی در کشور ماست. اما دریغ که محتوای عرضه شده، خواه در عرصه اینترنت و خواه در حوزه نشر از کیفیت مطلوب عاری است. تولیدات فرهنگی آیینه دار جنبه هایی از حیات معنوی جامعه است، و ضعف محتوا - بویژه در عرصه کتاب و نشریات که تحت نظارت دولت است- علامت فـتــور فرهنگی در لایه های گوناگون جامعه است.
ترجمه های ضعیف، و بدتــر از آن غلبه فکر ترجمه ای، نارسایی مهلکی است که ریشه های فرهنگ را می خشکاند. کمبود پژوهشهای جدّی و آثار نوآورانه در عرصه تاریخ، دین، ادبیات، و فلسفه، و ... که بویژه از لحاظ زیبایی شناسانه عمق و مایه داشته باشد، نشانه هشدار دهنده ای از اوضاع فرهنگی است.
اینکه گاه دیده می شود، تحجـّـر، سلفیگری و قشریگری از یک سو، و از آن سو هـُرهـُری مذهبی و تسلیم در جریان اغواگر جهانی شدن رو در روی هم صف می آرایند، رجز می خوانند وخبر از پدید آمدن دو قطبی نامطلوب و نامبارکی می دهـد که می باید عرصه فرهنگ را از سیطره آن رهانید. بی شک سلفی گری اصیلترین بیان دینداری و بهترین شیوه دین پژوهی نیست، و بی گمان جریان زدگی، انفعال و مفتون تبلیغات غالب شدن، با آنچه اندیشمندان حقیقی ارج می نهند فاصله بسیار دارد.
راهی تازه باید گشود و مسیر را برای پا گرفتن سخنهای نو آماده ساخت، و به سوی غنای هر چه بیشتر فرهنگ عزم کرد. برای این کار می باید برنامه داشت، از سطح کلان بین المللی و کشوری گرفته تا سطح شهر و روستا و محلات.
در قرن 16 و 17 تقریبا تمام آثار سعدی به زبانهای اروپائی ترجمه شده بود و او شناخته شده ترین شاعر ایرانی در اروپا بود. چرا چون از حکمت عملی و حقوق شهروندی صحبت کرده بود.
همین بود وجه ارادت ولتر به او. حافظ در قرن 18 در نوع نگاه لطیف شاعرانه اش به انسان و جهان در اروپا مورد توجه قرار گرفت البته نه در حد گسترده ای که سعدی بود. اما مولانا چندان شناخته شده نبود. اما درست همان زمان که خلاء عدم توجه به فرهنگ بحرانهای هویت و تنهائی های کشنده برای جوامع بشری پدید آورد و عکس العمل آن در قالب توجه تعصب آلود به موضوع هویت، کشمکشها را دامن می زد یکباره یک توجه عظیم جهانی به مولانا پدید آمد. پس تمدنی که زمانی سعدی را پیش می آورد و زمانی مولانا را یک تاریخ چند وجهی و درخشان از مواجهه با چالشها را داشته است.
درست است که این مثال ها به وادی ادبیات مربوط است اما می دانیم که ادبیات و توان و گستره نگاه آن آئینه تاریخ نگاه یک ملت به جهان و زندگی است. مهم این است که ما که صاحب این تجربه تاریخی هستیم خودمان تسری و فصل بندی آن را مدیریت کنیم وگرنه دیگران می کنند و با اهداف و ابزار خود می کنند. دستگاه سیاست خارجی کشور در پیگیری این امـر فرهنگی می باید مشارکت مؤثـّـر داشته باشد. دیپلماسی فرهنگی، به معنای تأکید بر رکن فرهنگ در تعامل دیپلماتیک،. باید به تأثیر دانشگاهها و نهادهای فرهنگی خارجی توجه کرد. با برنامه ریزی کلان در دیپلماسی فرهنگی، زمینه را برای حضور کارساز ایران در جهان بهتر می توان فراهم ساخت. نه تنها در حوزه کشورهای عربی، ترکیه، جمهوری های تازه استقلال یافته قفقاز و آسیای میانه، بلکه در سرتاسر جهان، فرهنگ غنی ایران اسلامی سرمایه ای بی نظیر برای پیشبرد و تأمین منافع ملی است، و شایسته است که دیپلماسی فرهنگی را جدّیتر از پیش بگیریم.
امروز هم بایست دغدغه معاش مردم داشت و هم بیم بحران فکری و فرهنگی و اعتقادی نسل های پرسش گر جوان که با جهان انفورماتیک والکترونیک تنیده و امیخته شده اند بایست نظام وحاکمیت ودولت گامی و با تحولی بزرگ و اقدامی سترگ نه تنها در بستر گروه صنعتی و اقتصادی وتوسعه عظام با پشتوانه تاریخی - تمدنی و دینی در مسیر پیوند با تحول انسان وجهان پیوند اقتصاد وسرمایه صنعت و سازندگی در بستر خدمت به فرهنگ و هویت دینی اهل بیت علیه السلام بردارند و چه افتخاری عظیم تر و با شکوه تر وفرخنده تر از این که مطلع و اغاز این پدیده مبارک با تلاش و در پیوند و ترویج و تبشیر فرهنگ واقتصاد وکار افرینی علمی وفرهنگی باشد.
در آخر لازم است تاکید کنم که شأن فرهنگ بالاتر از آن است که توجیه گر قدرت دولت ها باشد. برعکس فرهنگ باید قدرت سیاسی و امنیتی را مهار کند. این قدرت است که باید در برابر فرهنگ پاسخگو باشد. فرهنگ کالایی برای سود آوری نیست بلکه فرهنگ جهت گیری های اقتصادی جامعه را معین می کند، آنرا از مصرف گرایی و اسراف به تولید و کار می کشاند و بر ارزشهای اصیل انسانی در فعالیت های اقتصادی تکیه می ورزد. می گذارند. احترام به فرهنگ از عمق جان انسانهای فرهیخته می جوشد و به عنوان عنصری استراتژیک در قوام و استحکام بخشیدن باورهای دینی و فرهنگی و همچنین ارتقاء سطح اگاهی و بینش و دانش موثر خواهد افتاد.
فراموشی و یا فراموشکاری در عرصه پیوند اقتصاد و کار افرینی و فرهنگ و میراث ، عقب ماندگی و اسارت فکری در برابر فرهنگ غالب جهانی را بهمراه خواهد داشت و بسیاری از فضیلت های ملی و هویت های دینی را به رذیلت های وارداتی تبدیل خواهد ساخت.
*منبع: پایگاه خبری خبرآنلاین/28مهر95
** اول ** 1337- انتشار دهنده: خداوردی اسدی کوردلو

اطلاعات تکميلي

خواندن 1878 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

آخرین اخبار

اخبار انتشارات دیجیتال

پربازدیدترین اخبار